چند روایت ناب از دیوارهای آزاد نمایشگاه کتاب

۱۰ خرداد، رویداد متفاوتی در تهران برگزار شد که در آن بیش از ۵۰ بانوی کارشناس محفل های دانائی و دیوارهای آزاد سی و چهارمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، به تبادل تجربیات و خاطرات تلخ و شیرین آن پرداختند. این رویداد یک روزه که از ۹ صبح تا ۵ بعدازظهر ادامه داشت، پُر بود از خاطرات و تجربیات تلخ و شیرین ولی ناب.
۵۰ بانوی آموزش دیده و مصمم، ۱۱ روز مردانه ایستاده بودند پای حجاب، پای حرف خدا، پای اقامه حق. و طبیعی بود که جلسه ی پرنکته ای باشد. مطلب زیر انتخابی است از نکات مطرح شده در آن جلسه.
مقدمتا می گویم پای اغلب دیوارها، آدم های مختلف و متفاوتی می آمدند و حرف می زدند، پیر و جوان، زن و مرد، دختر و پسر، تهرانی و شهرستانی، تحصیلکرده و معمولی، باکلاس و ساده، محجبه و ضعیف الحجاب و حتی بدون روسری، گاهی وقتها، ۱۰ حلقه گفتگوی چند نفره پای یک دیوار آزاد تشکیل شده بود و مخالفان و موافقان مشغول گفتگو بودند، استدلال می کردند و تلاش می کردند یکدیگر را قانع کنند یا به فکر وادار کنند. در محفل های دانایی نیز استقبال زیاد بود و خیل وقت ها اتاق های شیشه محفل دانائی پُر بود از آنها که حرفی داشتند و حرفی می زدند. این صحنه های پرهیجانِ گفتگو، خیلی از بزرگترها را یاد اوایل انقلاب انداخته بود که بین گروههای مختلف بحث های تئوریک می شد و شاید ساعت ها گروههای چند نفره مشغول مباحثه و گفتگو بودند.

روایت اول)
پسر نوجوانی بود آمد محفل دانایی و خیلی تند و تیز سوالاتی را پرسید، خیلی خوب گوش می کرد. گفتگو تمام شد و رفت. دو روز بعد دوباره مراجعه کرد و این بار با دختری بود، گفت خواهرم است. آمدیم صحبت کنیم. لطفا همان حرفها را دوباره بگویید تا خواهرم هم بشنود.
این فقط یک مصداق از شاید صدها باشد. چندین کارشناس دیگر نیز قصه های مشابه داشتند و همگی یک جمله مشترک داشتند:
” نوجوانها حق پذیرترند و بیشتر از بقیه به دنبال حقیقت.” خیلی هایشان واقعا سوال داشتند و روی حرفها فکر می کردند، حتی در روزهای بعد برخی دوباره می آمدند و سوال های جدید می پرسیدند.
نتیجه ای که می گیرم اینست: “مسئولین فرهنگی! مبلغین! فعالان فرهنگی اجتماعی! دهه هشتادی ها را بیشتر دریابید.”

روایت دوم)
خیلی ها که اعتراضی صحبت می کردند حتی با صدای بلند و قیافه ای نامهربان، اصل حرفشان فارغ از مخالفت ظاهری شان، این بود که حرفشان شنیده نمی شود خصوصا نوجوانان، می گفتند صدایمان را بلند می کنیم، حجاب مان را برمیداریم تا دیده و شنیده شویم، فقط همین. واقعا مخالفتی و عنادی نه با نظام و رهبری داشتند نه با اسلام.
نتیجه ای که می گیرم اینست: “مسئولین فرهنگی! مبلغین! فعالان فرهنگی اجتماعی! صدا سیما! ، لطفا در مقابل مردم خصوصا نوجوانان، فعالانه گوش بدهید؛ یعنی گوش دهید، بفهمید، بفهمانید که فهمیدید.”

روایت سوم)
اعتقادات دینی و مذهبی در مردم خیلی ریشه دار است، خیلی ها علیرغم ظاهر متفاوتشان، با بی بند و باری مخالف بودند، با ولنگاری مخالف بودند، معتقد بودند باید حریم ها را نگهداشت، باید مواظبت نمود. حتی برخی ها که اعتراض داشتند، پس از کمی صحبت، اذعان می کردند که برخی مظاهر هنجارشکنی در شأن کشور اسلامی و فرهنگ ایرانی ما نیست. بارها یاد حرف رهبری عزیز افتاده بودم که حاج قاسم در یک کلام گفته بود: “ما ملت امام حسینیم”

روایت چهارم)
کارشناسان مختلف اسمش را گذاشته بودند “امدادهای غیبی خدا” . گاهی منظورشان افرادی بودند که وسط یک بحث داغ و چالشی از راه می رسیدند و کارشناسان را از گوشه رینگ نجات می دادند و بحث که چه عرض کنم، یک چالش شاید ۳۰-۲۰ نفره به سرانجام میرسید.
گاهی ناشری یا غرفه داری می آمد و وسط یک بحث مردانه وارد می شد و به بحث کمک می کرد، گاهی طلبه ی بازدید کننده بود، گاهی جوان بااطلاع و مسلطی پیدا می شد. یکی می آمد و می گفت استاد دانشگاهم، آن یکی متخصص یا پزشک بود، زن هم بودند، حتی نوجوان ها هم پای کار بودند. خلاصه اسلام سرباز زیاد دارد، این را پای دیوارهای آزاد و موقع دفاع از حرف خدا و جمهوری اسلامی کاملا می شد فهمید. اما امدادهای غیبی خدا فقط اینطوری نبود، کارشناسان مختلف اذعان داشتند وسط بحث ها حرفی، کلامی، استدلالی و… به زبان می آمد که بشدت بکار می آمد ولی تا قبل از آن به ذهن خطور نکرده بود؛ خیلی عجیب بود، استدلالی، حرفی، حدیثی، خبری … که خیلی بدرد گفتگو می خورد و بکار می آمد انگار تا قبل از آن به ذهن نیامده بود. خلاصه همه اینطور موارد از نگاه بانوان ِکارشناسِ پای دیوار آزاد، نامشان شده بود: “امدادهای غیبی خدا” .
نتیجه ای که می گیرم اینست: مسئولین و فعالان اجتماعی! ” خدای بزرگ، امدادهایش در جنگ فرهنگی کم نیست، پای حرف خدا محکم بایستید.”

روایت پنجم)
در روزهای اول، از پدیده” محجبه ها یا متدینین مخالف قانون حجاب” متعجب بودیم ولی پس از مدتی یافتیم که جریان های انحرافی دینی مانند انجمن حجتیه فعالند و عجیب آنکه حرفشان با دشمن یکی شده است در مخالفت با نظام اسلامی و ولی فقیه. یادمان باشد که گول برخی حرفهای بظاهر دلسوزانه افراد بظاهر متدین را نخوریم، راه ما همان راهِ روشن خمینی و خامنه ای است.

روایت ششم)
گفتگو کردن و حرف زدن با مردم -البته با زبان منطق– بشدت اثرگذار است به قول مولانا علی بن ابیطالب علیه السلام، حرف، اثر دارد. قرار نیست در همان لحظه همه قانع بشوند و تغییر رفتار بدهند، مهم آنست که مسیر درست اندیشیدن و درست نگاه کردن باز شود و “منطق” حاکم باشد نه هیجان و احساسات. بجز برخی ها که به تجربه متوجه شده بودیم می آیند برای برهم زدن گفتگوی آرام و منطقی، واقعا اکثریت مردم، از گفتگو کردن و حرف زدن خیلی استقبال می کردند و بارها و بارها تشکر نمودند.
نتیجه ای که می گیرم اینست: “مسئولین و متولیان حوزه دین و فرهنگ! حمایت کنید و کمک کنید تا در مورد مسائل مختلف بین مردم گفتگو شکل بگیرد، ما مردم با حرف زدن می توانیم خیلی از مشکلات را حل کنیم و بر آنها فائق بیاییم.”

روایت هفتم)
بسیاری از شاهدان خصوصا کارشناسان بر این باور بودند که وقتی یک بانوی چادریِ باسوادِ اهل مطالعه و مسلط و البته خیلی صبور ایستاده بود و مباحثه می کرد و پاسخ سوالات متعدد را با منطق و آرام می داد و از کوره در نمی رفت، خیلی موثر بود در برطرف کردن ذهنیت ایجاد شده توسط دروغهای رسانه ای دشمن – مانند محجبه ها بی منطق و بی سوادند و … – و نگاه مثبت تر به زنان محجبه و انقلابی. وقتی اینها را می شنیدم یاد این جمله ی رهبری عزیز افتادم، البته با اضافه کردن یک عبارت: ” بسیجی – خصوصا بانوان محجبه و انقلابی و باسواد و مسلط- باید در وسط میدان باشد تا فضیلت های اصلی و اساسی انقلاب زنده بماند.”

روایت هشتم)
در بسیاری از گفتگوها این نکته مشهود بود که ما در محاصره تبلیغاتی دشمن هستیم. در این چند روز خیلی حرفهای معوّج و البته عجیب شنیده شده بود. بجهت رعایت اختصار از مصادیق شنیدنی اش می گذرم ولی یک جمله را باید گفت: ” همسنگران! در جنگ روایت ها و اراده ها، کم نگذاریم.”

روایت نهم)
دیوار آزاد با موضوع حجاب، انصافا کار سختی است، حق و باطل با هم قاطی شده اند و شده است وضعیت امروز، دفاع کردن از حرف خدا و جمهوری اسلامی که حاج قاسم عزیز او را “حرم” نامید واقعا مرد می خواهد، بانوان کارشناس در طول این سالها خصوصا در نمایشگاه کتاب، “مدافع حرم” بوده اند و ان شاءالله خواهند بود. چندتا از کارشناسان می گفتند وقتی با چندین مرد در حال گفتگو و بحث بودیم، ناگهان یاد حضرت زینب (س) افتادیم و هنگام مرور خاطرات روزانه، یاد روضه ها گریستیم. آن یکی یاد مولانا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) افتاده بود و مظلومیتش در دفاع از حق، و خلاصه پای دیوارهای آزاد ترکیبی شده بود از حس روضه و حس مبارزه. یکی از کارشناسان حرف جالبی از این جنس زده بود که مورد تایید تقریبا همه قرار گرفت. گفت: من همیشه با خودم سؤال داشتم که رزمندگان چطوری از همسر و فرزند و زندگی شان می گذشتند و می رفتند جبهه، در نمایشگاه کتاب با وجود سختی فراوان روحی و جسمی (که ۱۱ ساعت باید می ایستادی و حرف میزدی)، شب که می رسیدم، با شوق و تلاشی مضاعف، خانه را روبراه می کردم و غذای فردای بچه ها را آماده می کردم تا فردا هم بتوانم دوباره بروم. پس از ۳-۲ روز، دیدم جنس رفتنم و طاقت نیاوردنم در منزل، از همان جنس رفتن رزمندگان و مدافعان حرم است. پای دیوار آزاد نمایشگاه کتاب واقعا برایمان شده بود جبهه.
این جملات و نگاهها، مرا یاد چفیه رهبری عزیز می اندازد و میدان داری ایشان در جنگ ترکیبی و شناختی امروز. انگار خداوند فقط به برخی ها، بصیرت لازم برای درک شرایط جنگی کشور و توفیق سربازی در رکاب نائب الامام را می دهد و خیلی ها مثل دفاع مقدس و دفاع از حرم اهل بیت، از این توفیق محروم اند.

✍️ حسن وزیری

https://www.reihane.ir/p/21265

برچسب:
تجربه نوردیجهاد تبیینحجابدیوار آزادمحفل دانایی

اشتراک گذاری: 

پست پیشین
رویداد یک روزه تجربه نوردی
پست بعدی
عملیات «خیبر» در ساختمان «عمار»؛ مصاحبه اختصاصی «خیمه» با خانم اسلام‌لو

۴ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

Enter Captcha Here : *

Reload Image

فهرست